راه گریز

مدونة الشاعرجاسم ثعلبی (الحسّانی) فی اللغه العربیه و الفارسیه

.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

راه گریز
از جنگ ها کجا باید شتافت
بخوانید ای پرندگان سرود فتح
قلب ها در مستی عشق شناورند
دیوار نمی شنود ناله ی خفتگان
در جنگِ تن به تن آسمان خراش ها
با دلباختگان دیار
هر کدام با نوعی تار
وقت آن رسید
تا بچشید زخمِ  روزگار
پرده های حجب برداشته شد
زیر سایه ی بخشش و ستمدیدگی
ماه بغض کرد ، ستاره ها گریان
آتش گرفت آسمان
در عالمی که عقل ها خوابند
و منطق تیر باران شد
چه آبرو ریزی ، رقصیدنِ جثه ها در جشن بمب ها
ای خدا پرستان و ای غم دیدگان
جهنمی در صحرا و باغها هویدا شده
عزراییل در تمام خانه ها آمد
می برد پیر و جوان باقی ماندگان
امان کجاست
ای همنوعان
شیشه ها بر سر ها شکست ، انس و جان گریختند
قافله های عشق کوچ کرده
به زیر تل های خاک و سنگ
بدرستی وقت آن رسیده
در جهنم  آتشین دنیا پرستان
برای ستمگرانی که تبسم ها را دزدیدند
دسته های مردم در گاز ها خفه شدند
کودکان بی فریاد مردند
بدون لرزش پا و دست
قبرستانها هتل هلهله بازی شد
اما هلهله دلخراش
شهر فوطه رنگین شد ، دست مددی نیست
کجایید ای مدافعین حقوق بشر
از ناله های بی امان مادران بترسید
چه مصیبتی ، قافیه ها در وزن ادغام شد
چه طاقتی
مگر وجدان جهان مرده
مگر ماه رمضان از شعبان جدا شده
مگر خدا پرندگان در آسمان حبس کرده
آزادی حق مطلق روح است در بدن
دین و حدیث و قرآن ورق زده
ای کاش پروردگارمان سوره نداشت
و حکمی در کار نبود
در جنگ و خونریزی
گوش ها کر شدند ، سئوال ها طرح شد
جسد ها در ساحل دید روزگار نیزه خوردند
ای آسمان خون ببار ، پرده بر دار از ستم
ای زمین بگو و فریاد بزن
برای گریز از جنگ جهانی
راه گریز کجاست
کودکان زنده زنده زیر آوارها  می میرند
و فضا پر از دود و قلب ها در جستجوی انتقام
و چشم ها گریان ، و خونریزی در کمین
و ابرها مامن گذر تیرها
فریاد  مادران به گوش رسید ، داد زدند قبل از مرگ
ستمگر ها رصد شدند ، زور گویان در محاصره اند
فرصتی هست و فرج ما بین ابرو و مژه هاست
ماموران خدا دست به سینه
منتظر ورود گناهکاران
روزی می آید که عشق باز می گردد
گلها از زیر تلهای خاک ظاهر می شوند
خیانت ها نابود
آنجا بهشت می شود
سد های ظلم می ترکد
برای ستم پایانی سخت
همراه با ندامت و خواری
در کوی بصیرت گمراه
از صدا های کودکانه
که می جویند پدران و مادانشان از گرسنگی و تشنگی
از مسافرین دیروز رد پایی نیست
آرزو ها در دلها محو شدند
خاطره ها باز گشتی ندارند
حزن و اندوه با پرچم تاریکی
روسیاه کرده سرزمین صلح
مدرسه ها ویران ، و معلم ها پر پر شدند بدون خداحافظی
رودها خشک
و آب ها به زیر زمین فرا خوانده شد
زمین خود را باخت
ساکنین آن رفتند
به کرامت یا اهانت
و می ماند صحنه ی گریه ی  طفلی
در شاه کتاب خاطرات
زنده تا بی نهایت
جاسم ثعلبی (حسّانی) 06/06/1392
معنی سروده ی عربی این المفر

 





:: برچسب‌ها:
راه گریز ,
:: بازدید از این مطلب : 1613
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 5 شهريور 1392
.
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی